18 ماهگی دخملی
دختر عزیزم این ماهم تموم شد وداری وارد 19 ماهگیت میشه
این ماه خیلی تو حرف زدن پیشرفت کردی سطح واژگانت خیلی وسیع شده تقریبا هر چی من وبابایی بگیم تو هم دست وپا شکسته تکرار میکنی
میتونی جمله های سه کلمه ای وحتی چهار کلمه ای بگی من وبابایی دیگه منظور حرفاتو کاملامیفهمیم وتو هم کاملا منظور ما رو میفهمی
تو این ماه تقریبا تو تموم کارات پیشرفت داشتی بعد از واکسنت هم اشتهات دوباره خوب شده و بهتر از قبل غذا میخوری البته بازم باید کلی سرگرم باشی تا غذا بخوری ولی با این وجود بیشتر غذا میخوری منم بیشتر از قبل واست وقت میذارم هر وعده غذات تقریبا یک ساعت طول میکشه
ولی هنوز نتونستم از پوشک بگیرمت میدونم آمادگیشو داری ولی چرا با هام همکاری نمیکنی دلیلش رو نمیدونم گاهی اوقات خیلی نا امید میشم ولی بازم ادامه میدم نمیدونم چقدر طول میکشه
اینم کلمه های جدید خانمی
اسم امیر وعباس رو کامل صدا میکنی عمو هم میگی ولی هر چی اصرار دارم بهت یاد بدم بگی عمو عباس خانمی فقط میگی عباس چون کلمه عمو رو فقط به بابای نفیسه میگی عمو از نظر شما فقط بابای نفیسه وریحانست
هر موقع عمو عباس میبینتت کلی بوست میکنه بعضی اوقات تا میگم عمو عباس اومد میگی عباس بوس نَه یعنی بوسم نکنه
به کره میگی کَیه میشه گفت دوست داری بیشتر روزا صبحانه کره میخوری
به خیار میگی اییار
به گیلاس میگی گییا
اسم خودت رو میگی دَبا البته به ندرت میگی چون هر چی من میگم صبا تو میگی من مثلا میگم این لباسه صبا تو میگی این منه
به اسب میگی اَس
به خرگوش میگی گَگُوش همیشه هم باید برات نقاشی کنم
به گربه میگی گُبه البته وقتی گربه میبینی میگی هاپو کوتاه هم نمیای هر چی من بگم این گربست تو میگی هاپو
به آبگوشت میگی آب گوش چند دفعست آبگوشت میخوری هر چند من خودمم زیاد دوست ندارم وبه ندرت درست میکنم
به بادوم میگی بادو
شعر تاب تاب عباسی رو هم اینطوری میخونی
تا تا اَاَاَاَاَا باسی اِ منو ننازی اِ مامان نَنازی اِ بابا نَنازی
میای به پام میچسبی ومیگی بَگل تا من بغلت کنم
میبرمت بالا پشت بوم وقتی یه پرنده میبینی داره پرواز میکنه میگی نی نی می مامان به به یعنی داره میره پیش مامانش به به بخوره (من وشما میریم پشت بوم تا خانمی حواسش پرت بشه وغذا بخوره معمولا یه وعده ی غذات رو رو پشت بوم نوش جان میکنی فکر کن 60 تا پله رو میرم بالا تا شما یه لقمه غذا بخوری مامانم )
چند از جمله هایی هم که میگی
مامان بیا جیش دا
دَد کَد وقتی به جایی میخوری با گریه میگی دَد کَد یعنی درد کرد
وقتی حاضرت میکنم میری جلو در وایمیستی و میگی مامان بِ تا تا اَاَاَاَاَ باسی ... اِ منو ننازی فک کن تا موقعی که من حاضر شم همین جمله رو تکرار میکنی
مامان مَن آبه بده البته آبو واسه خوردن نمیخای میخوای آب بازی کنی من ته لیوان 5 سی سی آب میریزم میدم بهت
بابا داره واسه امتحانش درس میخونه میری پیشش میشینی و مثلا داری درس میخونی بابا بهت میگی بابا چی میخونه تو میگی آنانیز آخه اسم درس بابا آنالیزه
اینم چند تا عکس از دخملی تو ادامه
فقط چند دقیقه حواسم مشغول غذا درست کردن بود که این شد نتیجش
تو لحظه اول که دیدمت یه لحظه عصبانی شدم ولی بعدش خندم گرفت وزود گوشیمو آوردم وازت عکس گرفتم
نشتی جلو آیینه همه ی وسایل آرایشم ریختی جلوت و داری سرخاب سفیداب میکنی
همیشه رژم رو تا میدیدی برمیداشتی ودرش رو باز وبسته میکردی ولی این اولین باری بود که زدی مثلا به لبات
آخه نمیدونم من کی این مدلی رژ زدم به لبام که تو یاد گرفتی