sabasaba، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

صبا دخمل بابا

شیرین زبونی های دخملی

1392/2/21 16:01
نویسنده : مامان
475 بازدید
اشتراک گذاری

میخوام تو این پست تمام کلمه هایی رو که تا الان میتونی بگی واست بنویسم  تاقبل از 18 ماهگیت بعد از اون رو سعی میکنم ماه به ماه بنویسم بعضی از این کلمه ها رو خیلی وقته یاد گرفتی بگی ولی من قبل از این واست ننوشتم

یادمه اولین کلمه ای که گفتی بَه بود وبعدش آب رو که میدیدی میگفتی آبَه

مامان وبابا که خیلی کامل ودرست میگی وخیلی وقتا اینقدر که منو بابایی رو صدا میکنی کلافه  میشیم  مامان وبابا رو کش دار میگی ماااااااااااااااااااااااامان،باااااااااااااااااااااااااااااابا

به به ونی نی  هر موقع که واست چیزی میارم که بخوری حتما باید دوتا از عروسکات که بهشون میگی نی نی رو هم بیاری تا به قول خودت به به بخورن

نَه که خیلی به موقع وبه جا استفاده میکنی اگه یه کاری رو بخوایم انجام بدی وخانومی موافق نباشه  دستتو تکون میدی وچند بار میگی  نَه  مخصوصا اگه در موردن خوردن غذا باشه

پتو که هر موقع میخوام بخوابونمت هی میگی پتو وتا نیارم هم دست بردار نیستی

مانی منظورت همون ماکارونیه که میشه گفت خیلی دوست داری منم واست چند مدل ماکارونی شکلی خریدم و روز در میون واست درست میکنم

کوکو که گفتنشو بهتر از خوردنش بلدی

مُووو یعنی موز بعضی وقتا که با بابایی میریم خرید تا چشمت به موزا بیفته با انگشتت اشاره میکنی ومیگی مُو وتا نخریم همش اشاره میکنی ومیگی مامان مُوو موز تنها میوه ای که خیلی دوست داری وبا اشتهاه میخوری

چش چش دو اَبو همون شعر چشم چشم دو ابرویی که من هر موقع واست آدم میکشم میخونم وتوهم وقتی میخوای برات نقاشی بکشیم میگی چش چش دو اَبو وقتی هم که به جای وای که چقدر قشنگ شد حیف بدون رنگ شد میرسیم شروع میکنی به رقصیدن

دَس دَس که همون قسمت دست دست دوتا پا نقاشی آدمس

دمپا که دخملم به دمپایی هاش میگه وفقط هم به دمپایی هات میگی نه به کفشات هر موقع هم که میخوایم بریم جایی با وجود اینکه کفش پاته اینقدر میگه دمپا که مجبورمون میکنی دمپایی هاتم وردارم اگه خودتم بغلمون نباشی زودی دمپایی هاتو بغلت میکنی وبا خودت میاری گاهی وقتا باید کلی کلکت بزنیم تا دمپایی هاتو بزاریم

بع بع که منظورت همون بع بعیه و وقتی واست نقاشی میکشم هی میگی بع بع یعنی بع بعی بکش میبینی مامان یه گله کشیده  ولی تو بازم میگی  بع بع وقتی هم که میگم دنبه داری میگی نع نع

عممَ که به عمه سمیرا میگی وهرچی هم که ماله نازنین یا عمه سمیرا باشه میگی عممَ

نانی که ابهام داره اگه پیش نازنین باشیم همون نازنین میشه اما اگه مغازه باشیم یا تو خونه رانی دیده باشی یعنی رانی میخوای عاشق رانیی مخصوصا با طعم هلو

آیی که اولین بار که به دایی محمود گفتی بهت جایزه داد

پُوتُو همون پرتغال به زبون صبا جونمه

پِتو یعنی پسته که خیلی دوست داری مامانم

ماس همون ماست میشه که نمیشه به خاطر شما سر سفره بیاریم آخه اگه ببینی دیگه هیچی نمیخوری به قول بابایی اپسیلون نون  ور میداری میزنی تو ماست میخوری

نو خدا نکنه دست کسی تو بیرون نون ببینی اینقدر میگی که طرف متوجه میشه وبهت یه تیکه میده

دوغ که به دوغ ونوشابه میگی کلا هر نوشیدنی سر سفره به غیر آب از نظر شما همون دوغه

نیس که وقتی ازت میپرسم صبا کو مثلا این چیز ؟اگه نباشه دستاتو باز میکنی ومیگی نیس

بِ دردر  وقتی دخملم حوصلش سر میره میره جلو در وایمیسه ومیگی بِ دردر یعنی بریم دردر

قبلا واست یه شعر میخوندم من میگفتم میخوایم بریم تو میگفتی دردر باز من میگفتم با کی بریم تو میگفتی بابا  من میگفتم چی بخوریم تو میگفتی به به بعده یه مدت تو خونه که راه میرفتی با خودت میگفتی بِدردر   بِ بابا    بِ به به   خلاصه ومفید

منه یا من هر موقع می گم این لباسا مال کیه انگشتای اشارتو میزنی به سینت ومیگی من یا اگه چیزی رو بخوای میگی مامان واشاره میکنی به اون وانگشتای اشارتو میزنی به سینت ومیگی من یعنی بده به من البته کلمه بده رو هم کامل بلدی ولی گاهی اوقات اینطوری یه چیزو میخوای

 اِنانِه که همون ریحانه دختر خاله جونه اینقدم قشنگ صداش میکنی

اَیی  که در ادامه ی همون دایی حالا به پسرش علی میگی 

آپو که گاهی وقتا به عکس سگ گاهی وقتا به عکس شتر هم میگی امروزم تو پارک که یه سگ پا کوتاه دیدیم ومن بهت گفتم صبا هاپو رو ببین توهم هی  اشاره میکردی ومیگفتی هاپو 

دودو گاهی هم جوجو به جوجه هایی که واست نقاشی میکتنم میگی

گُو که به گل سرات میگی یا به عکسای گل

بَرچو  برچسبای فانتزی دفتروکمد ریحانه که از دست تو در امان نیستند اگه بریم خونه خاله اول میری سمت کمدشون وبا انگشتت شروع میکنی به کندن برچسباش

ماهی که از عید یاد گرفتی به ماهی تنگ میگی

دَ خدا نکنه یه چیزی بهت بدیم که در داشته باشه فرقم نمیکنه کیف بابا باشه که کلی هم روش حساسه،کلیه وسایل آرایش من همراه با کیفش باشه  شروع میکنی پشت سر هم مامان  دَ  مامان دَ مامان دَ  بالاخره من از رو میرم درشو باز میکنم

باتی  که اگه یکی از اسباب بازیهای باطری خورت دستت باشه منظورت باطریه ولی اگه موقع خوابت باشه وبالشت نباشه منظورت بالشتته

آقا هر مردی تو تلوزیون یا حتی تو بیرون ببینی اشاره میکنی ومیگی مامان آقا

آش که همون آش میشه

جیش که این روزا که دارم از پوشک میگیرمت اینقدر الکی ازت شنیدم ومجبور شدم ببرمت دستشویی  که نسبت بهش آلرژی گرفتم

جی جی وقتی شیر میخوای میای طرفم ومیگی مامان جی جی

علاوه بر این کلمه ها جمله های کوتاه دو کلمه ای که از ترکیب همینا باشه هم میگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

سوری مامان زهره
2 اردیبهشت 92 12:16
به چه خوشمزه، ماشالله صبا خانوم


مرسی خاله جون
مامان مریم
2 اردیبهشت 92 15:06
روزای اولی که مهتابو از پوشک گرفتم همینجوری بود من همش تو دستشویی بودم!!آفرین به صبای شیرینم..



فقط امیدوارم زودی عادت کنه چون دیگه دارم کم میارم..ممنون عزیزم


نسرین خاله اسما
2 اردیبهشت 92 20:05
به به چه شیرین زبونه این صبا خوشگله


مرسی خاله جون لطف دارین شما